می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

آخرین مطالب

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۰ اسفند ۲۱, یکشنبه
ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺷﺎﻩ ﻭ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ...ﺁﻗﺎ ﻭ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩﺩﺍﺭﻳﻢ

ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﻳﻨﻲ ﺷﻮﺩ...ﺩﻳﻨﻤﺎﻥ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺷﺪ

ﺍﻧﻘﻼﺏﮐﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻣﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺷﻮﺩ...ﺍﻧﺴﺎﻧﻴﺘﻤﺎﻥ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺷﺪ!

ﺍﻧﻘﻼﺏﮐﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺷﺮﻳﻒ ﺷﻮﻧﺪ...ﺷﺮﺍﻓﺘﻤﺎﻥ ﺧﻴﺎﺑﺎﻧﻲ ﺷﺪ!

ﺍﻧﻘﻼﺏﮐﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﺭﻧﮓ ﺁﺯﺍﺩﻱ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ...ﺍﺳﺎﺭﺕ ﺭﻧﮓ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻳﻢ!

ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎﺩﺭﺩﻫﺎﻳﻤﺎﻥ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ...ﺩﺭﺩ ﺑﻲﺩﺭﻣﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ

0 نظرات: