می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

آخرین مطالب

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه
ادامه ...
------------------------------

4. بر پایه ی باورهای سنتی زرتشتیان, آفرینش جهان در شش گام بوده است. در پایان هر گام آفرینش, زرتشتیانجشنی برپا می دارند به نام "گهنبار"; که شش چهره (نوبت) دارد. نخستین آفرینش; "آسمان", که به یاری آسمان, "شادی" نیز آفریده می شود. دومین; "آب", سومین; "زمین", چهارمین; "گیاه", پنجمین; "گاو" (نماد حیوانات سودمند) و واپسین گهنبار, که سالگرد آفرینش انسان است, "همس پت میدیم"; که همان "با هم بودن و با هم گرد آمدن است" و پنج روز پایان سال; پنج روز "پنجه" را در بر می گیرد. این آفرینش بهترین و زیباترین آفرینش اهورایی است. در این روز کیومرس آفریده می شود که نیای آدمیان امروزی است; ودر پایان این آفرینش و روز به کمال رسیدن انسان است. به همین انگیزه, جشنی بزرگ برپا می شود که همانا نوروز است.
این نگاه به نوروز سبب آن شد که در داستان ها و باورهای ایرانیان, به این روز, باروری و زایش همه ی نیکویی ها نسبت داده شود و گویند هر آن چه در خور جایگاه والای انسانی است, در این روز, به همراه انسان آفریده شده است.



5. جای دادن نوروز در آغار بهار, از روزگار ملکشاه سلجوقی - 465 تا 485 مهی (قمری) - بوده است. در این هنگام به فرمان ملکشاه, ستاره شناسانی همچون "عمر خیام", "حکیم لوکری", "میمون بن نجیب واسطی", "ابوالمظفر اسفرازی", و چند تن دیگر به درست سازی گاه شماری دست یازیدند.

6. بر پایه ی نوشته های بابلی ها, شاهنشاهان هخامنشی در جشن نوروز در کاخ خود نشسته و نماینده های استان های گوناگون که پیشکش هایی گران همراه خود برای شاهان آورده بودند, می پذیرفتند. گفته شده که داریوش بزرگ, از شاهنشاهان هخامنشی, در آغاز هر سال از پرستشگاه "بال مردوک", که از خدایان بزرگ بایلی ها بود دیدن می کرد.

7. داریوش بزرگ که در گسترش آیین های نوروزی در میان سرزمین های انیرانی کوشش بسیار داشت; در نوروز 515 پیش از میلاد (7 سال پس از آغاز پادشاهی اش( بر آن شد تا فرمان دهد سنگ نبشته بیستون - دربردارنده ی آرزوها, اندرزهاو گزارشی درباره ی گسترش ایران - در دل کوه کنده شود, تا تاریخ نگاران, با نگاه به این سنگ نبشته, بنویسند که ایران تنها کشور جهان دارای "سند مالکیت" است, بزرگترین آرزوی داریوش که در این سنگ نوشته آمده, این است که خداوند, ایران را از "دروغ", "خشکسالی", و "دشمن" پاس بدارد.

8. پس از ساخت تخت جمشیددر پارس و گشایش آیین های رسمی نوروز, با شکوه بی مانندی در آنجا برگزار می شد. آیین نخستین نوروز در تخت جمشید, دو هفته به درازا کشید. مردم در تالار صدستون و سران ایالت ها و بزرگان تراز اول در تالارهای دیگر این کاخ جای گرفته بودند.

9. داریوش دوم به مناسبت نوروز, در سال 416 پیش از میلاد, سکه ی زرین ویژه ای ضرب کرد که در یک سوی آن شکل سربازی را در حال تیراندازی با کمان نشان می دهد. ضرب سکه ی زر و سیم یک سده پیش از آن به دست داریوش یکم آغاز شده بود. سکه های داریوش بزرگ "داریک" یا "دریک" نامیده می شدند. آیین دادن سکه ی عیدیاز زمان هرمز دوم - شاه ساسانی در سال 304 میلادی آغاز شده است.

10. مهستان; نخستین پارلمان ایران در روزگار اشکانیان, نخستین نشست خود را در نوروز سال 173 پیش از میلاد با باشندگی مهرداد یکی - شاه اشکانی- برگزار کرد و نخستین کار آن برگزیدگن شاه بود.

11. در نوروز 44 پیش از میلاد, ایران خود را برای جلوگیری از یورش "ژولیوس سزار" آماده می کرد که خبر رسید سزار 15 مارس (هفت روز پیش از نوروز) در سنای روم ترور شده است. شاه ایران جریان را به آگاهی بزرگان کشور, که نوروز را در دلواپسی به سر برده بودند, رسانید. اسپهبد سورنا, فرمانده ی کل ارتش ایران 9 سال پیش از آن (سال 53 پیش از میلاد) در "حران" ارتش روم را درهم شکسته بود. در این جنگ, کراسوس کنسول روم و فرمانده ی این ارتش کشته شده بود و سزار بر آن بود که کینه جویی کند.

12. اردشیر پاپکان که در سال 226 میلادی شاهنشاهی ساسانیان را بنیاد گذارد, 4 سال پس از پادشاهی اش, از دولت روم که در جنگ از او شکست خورده بود خواست که نوروز ایرانی را بپذیرد و آن را به رسمیت بشناسد. سنای روم نیز آن را پذیرفت و از آن پس نوروز ما در گستره ی روم به Lupercal نامور شد.

13. پارتیان و ساسانیان, همه ساله نوروز را با برپایی آیین های ویژه ای جشن می گرفتند. بامداد نوروز, شاه جامه ی ویژه ی خود را پوشیده و به تنهایی به کاخ می شد. سپس کسی که به خجستگی شناخته شده بود به سرای شاه در می شد. سپس موبد مبدان, با زمزمه ی اوستا, همراه با فنجان, حلقه و سکه هایی از زر, شمشیر, تیروکمان, خامه (قلم), جوهر و گل به سرای بزرگان پای می گذارد. پس از موبد بزرگ, فرمانروایان شهرها و دیه ها به کاخ شده و به شاه پیشکش می دادند. 25 روز مانده به نوروز, 12 ستون با آجرهای گلی در گستره ی کاخ برپا شده, و 12 گونه دانه ی گیاهی بر بالای هر یک از آن ها کاشته می شد. در روز ششم نوروز, گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستون ها را برداشته و به کف کاخ می پاشیدند و تا مهر ایزد, روز 16 فروردین, آن ها را بر نمی داشتند.
در روزگار ساسانی, آیین های نوروزی را 6 تا 30 روز برگزار می کردند و روز ششم فروردین یا نوروز بزرگ را خوردادروز می نامیدند و این روز را از آن امشاسپند خورداد و زادروز اشوزرتشت و سالروز به پیامبری رسیدن او می دانستند.
------------------------------
ادامه دارد ...

0 نظرات: