می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

آخرین مطالب

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۰ اسفند ۲۳, سه‌شنبه
شادروان سعید نفیسی، ضمن مقاله ای دربارۀ چهارشنبه سوری، مطالبی شایان توجه به تحقیق در آورده که نقل می شود؛ خبرنامه ملّی ایرانیان

این جشن های ملّی از قدیم ترین زمان های تاریخ در میان ایرانیان مرسوم بوده است … شب چهارشنبه سوری در ایران آئین های خاص و تشریفات گوناگونی دارد که هر یک از آنها را در ناحیه ای دیگر می توان یافت.
آئین چهارشنبه سوری یا شب چهارشنبۀ آخر سال بر دو سم است. یک قسمت از آن عمومی و مشترک میان تمام مردم ایران است که حتی بعضی از آن ها را در ملل دیگ نژاد آریا می توان یافت و قسمت دیگر آئین های خصوصی است که مردم تهران بدعت نهاده اند و از اینجا کم و بیش به شهرهای دیگر ایران رفته است.
آن قسمت از آئین این شب که در تمام ایران معمول است، از کرمان گرفته تا آذربایجان و از خراسان تا خوزستان و از گیلان تا فارس، یعنی تمام این دشت وسیع که ایران امروز را فراهم ساخته است و زیباترین بقایای ایران باستانی است در هر شب چهارشنبۀ آخر سال با شور و دلبستگی خاص آشکار می شود. تمام مردم آذربایجان چه در شهرها و چه در روستاها در آن شرکت دارند و حتی هنوز در میان مردم قفقاز معمول است.
توپ مروارید
در میدان ارگ تهران به امر فتحعلیشاه در سال ۱۲۳۳ ه.ق. شاخته شدکه مدت صد سال بر فراز صفه ای جا گرفته بود و چون پیران زمین گیر از جای خود نمی جنبید. شب چهارشنبه سوری زنان و دخترانی که حاجتی داشتند مخصوصاً آن دخترانی که در آرزوی شوی بودند از آن توپ بالا رفته و برفراز آن دمی می نشستند و در برآورده شدن آرزوی خود شک نداشتند و بچه های شیرخوار را که به اصطلاح نحسی می کردند یا ریسه می رفتند از زیر توپ مروارید و سر در نقاره خانه می گذراندند.
آتش افروختن
زیباترین و شاید قدیمی تآت افروختن و پریدن از آن همراه با شادی و ترانه خوانی است. اینک در تمام ایران شب چهارشنبه سوری توده هایی از بوته های خودروی بیابانی فراهم می آوردند و نزدیک یکدیگر قرار می دهند و زن، مرد، پیر و جوان در صحن خانه یا میدان ها از روی بوته ها ی افروخته یکی پس از دیگری می پرند و در هر پریدنی می گویند:
زردی من از تو    سرخی تو ازمن
یعنی: زردی و بیماری و ناتوانی را از من بستان و سرخی و شادابی و تندرستی را که در خود داری به من ببخش.
پس از سوخته شدن بوته ها، خاکستری را که از آتش باقی می ماند باید در ظرفی جمع کرده و از خانه بیرون برند و در کنار دیوار بریزند و آن کسی که آن را بیرون ریخته است در بازگشت در می زند. باید از درون خانه بپرسند کیست؟ و پاسخ می دهد: منم. گویند: از کجا آمده ای؟ پاسخ دهد: از عروسی. بپرسند: چه آورده ای؟ بگوید: تندرستی.
کوزه شکنی
مردم تهران و اکثر شهرهای ایران تا چند سال پیش از سردر نقارخانه و یا از بام خویش بالا می رفتند، کوزه ای آب ندیده با خود بالا می بردند و از آن جا به زمین می افکندند و می شکستند. عقیده بر آن است که بلاها و قضاهای بد را در کوزه متراکم کرده اند و چون بشکنند آن قضا و بلا دفع شود.
آجیل شیرین چهارشنبه سوری
در شب چهارشنبه سوری آجیل خوردن از نوع خاص و شیرین آن و توزیع چنین آجیلی از رسوم و آداب است.
فال گوش
کسانی که حاجتی دارند شب چهارشنبه سوری نیت می کنند و بر سر چهارراهی یا اگر چهارراه نبود به سر رهگذری به فال گوش می ایستند و نخستین عابری که گذشت به سخن او توجه می کنند و هر چه بر زبان او جاری شد در استجابت مقصود خود به فال نیک یا بد می گیرند.
منابع:
مجله مهر، سال اول، شمارۀ ۱۱
فرهنگ فارسی معین، دکتر محمد معین، جلد پنجم
گاهشماری و جشن های ایران باستان؛ هاشم رضی

0 نظرات: