می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

آخرین مطالب

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۱ فروردین ۴, جمعه
ادامه ...
------------------------------

اصولن زمانی که مردمان به کشاورزی روی نیاورده بودند و همچنان روز گار خود را با شکار و گردآوری خوراک های گیاهی خودرو, می گذراندند, نمی توانستند توجه چندانی در دگرگونی های آب و هوایی زیستگاه های خود داشته باشند, زیرا خوراک همواره و تصادفی فراهم بود. اما از زمان گسترش شگفت انگیز کشاورزی (نه پیدایش آن), آدمی نیازمند آن بود که خود را با این شرایط ناپایدار هماهنگ کند و این هماهنگی, آشکارا در گرو شناخت پدیده های در پیوند با زیست بوم بود. چنان که بیرونی نیز آن را یادآوری کرد, تجربه, عاملی بوده است که انسان دست به شناسایی و کشت گیاهان ویژه ای بزند. در کنار این شناخت, دستاوردهای تجربی دیگری چون یافتن زمان های مناسبی کاشت و برداشت یک گیاه, شوند (دلیل) شناسایی و تعریف این زمان های ویژه شد.

بنا به گزارشی که بیرونی نوشته, یافتن دو نقطه ی اعتدال بهاری برای نخستین بار (اعتدال بهاری یا نوروز و اعتدال پاییزی یا مهرگان), در پی برداشت بهینه از نیشکر بوده است. یافتن این دو نقطه ای که بسیار سخت تر از از یافتن دو نقطه ی انقلاب تابستانی و زمستانی است. بنابراین, ایرانیان با یک تجربه ی کشاورزی, هم دو نقطه ی اعتدال را پیدا کردند و هم دو نقطه ای را که بلندترین روز و شب یک سال خورشیدی به شمار می آیند. این رخدادها, سپس ها در فرهنگ ایرانی, به عنوان چهار جشن بزرگ که دو تا از آن ها همچنان در جایگاه خود گرامی داشته می شوند, ماندگار شدند: نوروز, مهرگان (دو اعتدال) و تیرگان و چله (بلندترین روز و شب).

نزدیک بودن روز برگزاری دو جشن به یکدیگر (مانند مهرگان یکم مهر که نجومی بود و جشن پیروزی خیزش ایرانیان به رهبری کاوه و فریدون بر بیوراسپ (ضحاک), سبب آن شد تا مدت ها ایرانیان این دو را در کنار هم و سرانجام با هم برگزار کنند و روزی در یاد ها ماند و این گونه, روز و رخداد ستاره شناختی فراموش شد. از این رو, تیرگان نه یکم تیر بلکه در روز سیزدهم تیر (رخداد پایان محاصره ی ایران توسط تورانیان) و مهرگان نه یکم مهر بلکه شانزدهم این ماه (روز پیروزی فریدون و همچنین, روز پیروزی داریوش بر گئومات مغ نیز به شمار می آید که گرچه پس از آن فراموش شد, اما در کنار رخداد فریدون پیشدادی, تاثیر روان شناختی خود را به گونه ی جداگانه بر ذهن ایرانی گذارد), برگزار می شود.

اما در میان رودان شرایط کاملن متفاوت است. در این سرزمین, تنها یکی از جشن های چهارگانه شناخته شده بود که همان جشن بهاره است. بنابراین, چهارچوب منطقی یافتن این سنت ها, ناقص و بدون ریشه و آبشخور به چشم می آید. وارون آن چه در فرهنگ ایرانی به گونه ای روشن و کامل دیده شد. اما ریشه ی دیده شدن این تک جشن ستاره شناختی در میان رودان چیست؟ پاسخ آن را می توان, در فرهنگ ها و مردمانی دانست که پیش از سومری ها, روزگاری دراز در میان رودان, بوده اند. دو فرهنگ سامره و حلف (هزاره های هفتم و ششم پیش از میلاد) که از دیدگاه "ماریا گیمبوتاس", باستان شناس آمریکایی- لیتونیایی و "مری ست گاست", پژوهشگر برجسته ی آمریکایی, به شوندهای فرهنگی و باستان شناختی که شمرده شده اند (چون گسترش دهندگان کشاورزی از فلات ایران به میان رودان به عنوان اصلی زرتشتی بر پایه ی نوشته های اوستایی بر گسترش کشاورزی و آباد سازی زمین ها و گسترش مفهوم های آیین بهی از راه نقش های روی سفال های منقوش در عصر نوسنگی که سندی دیگر بر زندگانی اشوزرتشت در هزاره ی هفتم پیش از میلاد هستند) و فرهنگ عبید (هزاره ی پنجم پیش از میلاد) که پدر فرهنگی سومر به شمار می آید و از دید ساموئل کریمر, سومرشناس برجسته ی آمریکایی, برآمده از کشاورزان ایرانی کوچنده به میان رودان بوده است. فراموش نکنیم که این جشن بهاره, بارها از سوی قدرت های سامی چیره بر میان رودان چون آشوریان, کنار زده شده است که خود می تواند نشانه ای از رویارویی با سنت های ناخویشاوند دانسته شود. سنتی که دگربار نوبابلی ها (کلدانیان) با بیرون راندن آشوریان برپا کردند, کسانی که هم تباری آنان با مادی های ایرانی, خود یک دیدگاه است. در یک گردآوری, ریشه های پیدایش و برگزاری جشن نوروز, در میان ایرانیان, از دیرینگی بسیاری برخوردار بوده و همین امر, می تواند ما را در ایرانی دانستن خاستگاه آن راهنمایی کند.
-------------
پایان

0 نظرات: