می گویم ...
تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.
و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید
با پشتیبانی Blogger.
آخرین مطالب
-
▼
2012
(47)
-
▼
مارس
(34)
- سی گفتار ارزشمند از زرتشت بزرگ...
- به فرخندگی فرا رسیدن ششم فروردین, سالروز زاده شدن ...
- نوروز, جشنی جهانی با ریشه ی ایرانی (2)
- نوروز, جشنی جهانی با ریشه ی ایرانی
- تاریخ در نوروز, نوروز در تاریخ (3)
- عیدانه
- لحظهی سالگشت ٩١ در شهرهای مهم جهان
- تاریخ در نوروز, نوروز در تاریخ (2)
- تاریخ در نوروز, نوروز در تاریخ
- دعای تحویل سال پارسی ...
- «نوروز بزرگداشت تاریخ و ارزشهای تمدن درخشان ایران»
- هفت سین های نوروزی سرسری برگزیده نشده اند
- مراسم چهارشنبه سوری
- قدمت نوروز در ایران
- ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﺮﺩﻳﻢ ...
- در آستانه جشن ملی چهارشنبه سوری، دوباره ملاها به و...
- تکمیل جهاد اختلاسی؛ زورگیری از بانکها، گم شدن پول...
- اصغر فرهادي به ايران بازگشت
- ترکمانچای ایران با چین؛ فروش نفت بدون پول
- » مسعود علیزاده، شاهد و قربانی کهریزک, گزارشی از و...
- اینجا تخت جشمید است ...
- انتشار گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در...
- روز جهانی زن و جنبش نافرمانی مدنی زنان در ایران
- نام قديم شهرهاي ايران
- نامه استاد شجریان به آقای اصغر فرهادی برنده جایزه ...
- باز هم تقلب
- استانداری تهران واجدین شرایط را دومیلیون نفر کمتر ...
- ادب اصیل
- سیزده اسفند یادروز درگذشت كوروش بزرگ
- کورش تو آسوده نخواب
- هرگز نخواب کوروش
- شرحی از آرامگاه کاوه آهنگر پهلوان بزرگ ایرانی
- آزرمیدخت
- مرد سرتو بالا بگیر!
-
▼
مارس
(34)
پارسی بگوییم ...
آخرین خبرها
۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه
اشوزرتشت, برای آگاهی و پرورش انسان ها تلاش کرد. آگاهی که در سایه ی گذر
از گام های روشن وهومنه (بهمن), اشاوهیشتا(اردیبهشت), خشترا(شهریور),
ارمیئتی(سپندارمزد), هه اوروتات(خورداد) و امرتات(امرداد) به دست می آید.
اشوزرتشت بینش نوینی را درباره ی خدا, جهان, زندگی و طبیعت به مردمان می دهد. بینشی که همه, دانش و فرهنگ است. بهره ای که ایرانیان آن را هم برای خود نگهداشتند و هم با فراخی و نیک خواهی آن را به همه ی جهانیان آن روزگار دادند تا همگان در نیک بختی و سرافرازی و آرامش زندگی کنند و خرم و شادکام باشند.
روشن است که اشوزرتشت, آرمان ویژه ای در نظر داشته است. او در آغاز, دوگانگی اندیشه ای, "خوبی و بدی" را می شناساند. و با دانایی و خرد, انسان ها بدانند که همه ی سرگذشت خود را, خود می نویسند و سرنوشت در آن ها راهی ندارد. کسی که "منیت" خویش را کنار گذاشت, می تواند راه درست را برگزیند و به خوشبختی همگان بیندیشد. چه خوشبختی در همگانی بودن آن است. خویشکاری انسان ها در آمدن به این جهان, چیزی جز بیش کاری و دریافت فلسفه ی آفرینش نیست. فلسفه ای که در پایان, پیوستن به ذات یکتای اهوراست. مبارزه با خرافات و دادن قربانی های گوناگون و خونین به روش های گوناگون در اندیشه ی اشوزرتشت راهی ندارد. پرستش اهورامزدا, از برای خوشنودی او نیست که پروردگار یکتای بی همتا نیازی به پرستش ندارد. از دید گاتها, نیاز در دادار بی همتا, راه ندارد.
در گاتها, راستی و درستی هسته ی هر چیز است. آیین راستی, کار درست را در زمان درست و جای درست و با ابزرهای درست انجام دادن است. و پیامد آن همواره درست خواهد بود. "اشون" ها کارشان از روی راستی است. در برابر آن ها "درگونت ها", همان دروغ کارانند. نیازی نیست یک "اشو", زرتشتی, یا یک دروند, غیرزرتشتی باشد. به سختی دیگر, اشوزرتشت, پیروان راستی را نه "زرتشتی" نامید و نه پیرو خود او آن ها را "اشون" یا پیرو اشا می نامد. در جهان هر کسی می تواند به اشویی گراید و از دروندی بپرهیزد آن چه که تباهی دروغکاران را بیشتر می کند, خشم است. خشم, هوش و ویر را از دست دادن است. خونسردی, باهوشی است. ولی آیا می توان بدون در پیوند بودن با اورامزدا از خشم دوری جست؟ خونسردی, خردمندی می آورد و شادی و آبادی را می افزاید. در گاتها, اشوزرتشت, خود را همانند دیگر مردمان می شناساند, به گونه ای که سختی ها و گرفتاری های زندگی او را همان گونه به درد می آورد که دیگر مردمان را. او به جای معجزه و یا کاری شگفت آور, همانند یک انسان بینشور از خود واکنش نشان می دهد. اشوزرتشت, در یسنای 46- بند 2, از کمی دارایی و خواسته و اندک بودن یارانش گله مند است. ولی با این حال او به ترس و سستی تن در نمی دهد و چون ابرمردی پاکدل از اهورامزدا, "نیک اندیشی" را می خواهد. چه نیک اندیشی سرچشمه ی همه ی خواسته هاست. گله ی وی از نداشتن زر و زور نیست, گله ی او از این است که مبادا نتواند خویشکاری خود را به انجام رساند.
گاتها می گوید انسان باید هر دو بخش مینوی و مادی زندگانی را داشته باشد. این همان "رندی: عارفان است. می خواهد که انسان هم در جهان باشد و هم با خدا. این است که گاتها گوشه نشینی, ریاضت, دل از جهان برکندن و یا وارون آن در عیش و نوش غوطه ور شدن و یا جهان را به خشم و خون کشیدن را از کارهای نادرست و زشت بر می شمارد.
در سراسر سروده های اندیشه برانگیز وی, کوچک ترین اثری از جنگ, خونریزی, کشتار و خشونت دیده نمی شودو او به روشنی می فرماید نباید به گفتار و دستور هواخواهان دروغ گوش داد, چرا که اینان خانه, ده و روستا را به تباهی و ویرانی می کشانند. پس بر ماست که با راستی, دروغ و دروغ کاران را مهار کنیم.
آموزش های اخلاقی اشوزرتشت, آموزش هایی است که در کارکرد اجتماعی دارد و دارای ارزش بنیادین که در سازدگی و آبادانی جهان است. و از این رو است که زندگی زرتشتیان در درازنای تاریخ سراسر از نو شدن و آبادانی است. بهره گیری از همه ی خوبی ها و نیکی های زندگی و رسیدن خود و دیگران به رفاه و آسایش, از آرمان های اشوزرتشت است که به موازات آن باید دروغ کاران را نیز به راه راست رهنمون ساخت و یا آنان را مهار کرد.
گفته هایش درباره ی خدای یگانه, نیکی و بدی, آزدی و آزادگی, دانش و فرهنگ, آشتی و آرامش, پیشرفت, نوسازی و تازه کاری, برادری جهانی و آبادانی همگانی, رستگاری و رسایی و بالاتر از همه جاودانی است.
او در هر کار, چه مینوی و چه مادی, با مردم بوده و بر هر راه, راهنمای آنان است. در آن هنگام, او کسانی را پیشاپیش ارهای بایسته, پرورش داد و دستیارانی در هر زمینه, اماده ساخت و کم کم کارها را به آنان سپرد. زیرا بر این اندیشه بود که کارهای جهان را همواره باید به خداوندان خرد و به دانشمندان سپرد تا آنان از راه راستی و با دانش درونی با یکدیگر هماهنگ و هم رای شوند و زندگانی روی این زمین را تازه به تازه و نو به نو نگاه دارند.
اشوزرتشت بینش نوینی را درباره ی خدا, جهان, زندگی و طبیعت به مردمان می دهد. بینشی که همه, دانش و فرهنگ است. بهره ای که ایرانیان آن را هم برای خود نگهداشتند و هم با فراخی و نیک خواهی آن را به همه ی جهانیان آن روزگار دادند تا همگان در نیک بختی و سرافرازی و آرامش زندگی کنند و خرم و شادکام باشند.
روشن است که اشوزرتشت, آرمان ویژه ای در نظر داشته است. او در آغاز, دوگانگی اندیشه ای, "خوبی و بدی" را می شناساند. و با دانایی و خرد, انسان ها بدانند که همه ی سرگذشت خود را, خود می نویسند و سرنوشت در آن ها راهی ندارد. کسی که "منیت" خویش را کنار گذاشت, می تواند راه درست را برگزیند و به خوشبختی همگان بیندیشد. چه خوشبختی در همگانی بودن آن است. خویشکاری انسان ها در آمدن به این جهان, چیزی جز بیش کاری و دریافت فلسفه ی آفرینش نیست. فلسفه ای که در پایان, پیوستن به ذات یکتای اهوراست. مبارزه با خرافات و دادن قربانی های گوناگون و خونین به روش های گوناگون در اندیشه ی اشوزرتشت راهی ندارد. پرستش اهورامزدا, از برای خوشنودی او نیست که پروردگار یکتای بی همتا نیازی به پرستش ندارد. از دید گاتها, نیاز در دادار بی همتا, راه ندارد.
در گاتها, راستی و درستی هسته ی هر چیز است. آیین راستی, کار درست را در زمان درست و جای درست و با ابزرهای درست انجام دادن است. و پیامد آن همواره درست خواهد بود. "اشون" ها کارشان از روی راستی است. در برابر آن ها "درگونت ها", همان دروغ کارانند. نیازی نیست یک "اشو", زرتشتی, یا یک دروند, غیرزرتشتی باشد. به سختی دیگر, اشوزرتشت, پیروان راستی را نه "زرتشتی" نامید و نه پیرو خود او آن ها را "اشون" یا پیرو اشا می نامد. در جهان هر کسی می تواند به اشویی گراید و از دروندی بپرهیزد آن چه که تباهی دروغکاران را بیشتر می کند, خشم است. خشم, هوش و ویر را از دست دادن است. خونسردی, باهوشی است. ولی آیا می توان بدون در پیوند بودن با اورامزدا از خشم دوری جست؟ خونسردی, خردمندی می آورد و شادی و آبادی را می افزاید. در گاتها, اشوزرتشت, خود را همانند دیگر مردمان می شناساند, به گونه ای که سختی ها و گرفتاری های زندگی او را همان گونه به درد می آورد که دیگر مردمان را. او به جای معجزه و یا کاری شگفت آور, همانند یک انسان بینشور از خود واکنش نشان می دهد. اشوزرتشت, در یسنای 46- بند 2, از کمی دارایی و خواسته و اندک بودن یارانش گله مند است. ولی با این حال او به ترس و سستی تن در نمی دهد و چون ابرمردی پاکدل از اهورامزدا, "نیک اندیشی" را می خواهد. چه نیک اندیشی سرچشمه ی همه ی خواسته هاست. گله ی وی از نداشتن زر و زور نیست, گله ی او از این است که مبادا نتواند خویشکاری خود را به انجام رساند.
گاتها می گوید انسان باید هر دو بخش مینوی و مادی زندگانی را داشته باشد. این همان "رندی: عارفان است. می خواهد که انسان هم در جهان باشد و هم با خدا. این است که گاتها گوشه نشینی, ریاضت, دل از جهان برکندن و یا وارون آن در عیش و نوش غوطه ور شدن و یا جهان را به خشم و خون کشیدن را از کارهای نادرست و زشت بر می شمارد.
در سراسر سروده های اندیشه برانگیز وی, کوچک ترین اثری از جنگ, خونریزی, کشتار و خشونت دیده نمی شودو او به روشنی می فرماید نباید به گفتار و دستور هواخواهان دروغ گوش داد, چرا که اینان خانه, ده و روستا را به تباهی و ویرانی می کشانند. پس بر ماست که با راستی, دروغ و دروغ کاران را مهار کنیم.
آموزش های اخلاقی اشوزرتشت, آموزش هایی است که در کارکرد اجتماعی دارد و دارای ارزش بنیادین که در سازدگی و آبادانی جهان است. و از این رو است که زندگی زرتشتیان در درازنای تاریخ سراسر از نو شدن و آبادانی است. بهره گیری از همه ی خوبی ها و نیکی های زندگی و رسیدن خود و دیگران به رفاه و آسایش, از آرمان های اشوزرتشت است که به موازات آن باید دروغ کاران را نیز به راه راست رهنمون ساخت و یا آنان را مهار کرد.
گفته هایش درباره ی خدای یگانه, نیکی و بدی, آزدی و آزادگی, دانش و فرهنگ, آشتی و آرامش, پیشرفت, نوسازی و تازه کاری, برادری جهانی و آبادانی همگانی, رستگاری و رسایی و بالاتر از همه جاودانی است.
او در هر کار, چه مینوی و چه مادی, با مردم بوده و بر هر راه, راهنمای آنان است. در آن هنگام, او کسانی را پیشاپیش ارهای بایسته, پرورش داد و دستیارانی در هر زمینه, اماده ساخت و کم کم کارها را به آنان سپرد. زیرا بر این اندیشه بود که کارهای جهان را همواره باید به خداوندان خرد و به دانشمندان سپرد تا آنان از راه راستی و با دانش درونی با یکدیگر هماهنگ و هم رای شوند و زندگانی روی این زمین را تازه به تازه و نو به نو نگاه دارند.
برچسبها:ششم فروردین، اشوزرتشت، مهراسپنتمان،
اشتراک در:
نظرات پیام
(Atom)
0 نظرات:
ارسال یک نظر