می گویم ...
تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.
و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید
با پشتیبانی Blogger.
پارسی بگوییم ...
آخرین خبرها
۱۳۹۱ دی ۱, جمعه
清 創 勇
چونگ چینگ بونگ !!!
(از اعجاز چینی است کسی نمیداند یعنی چی)
和你知道什麼
و تو چه میدانی که چین کجاست الدنگ ؟
我認為, 我們當然有我們的眼睛是他們正在做的方式嗎
پس خیال کردهای ما چون چشمهایمان اینجوری است خودمان هم اینجوری هستیم ؟
你肯定我們的厚愛和好評和姿勢的壽衣和卡爾巴拉建
همانا ما برای شما مهر و تسبیح و عبا و عمامه و رکعت شمار و چفیه و کفن کربلا ساختهایم
你有否決所有決議
و تمام قطعنامههای شما را وتو کردهایم
我們拋 出你有假冒偽劣的一切
و هر چی بنجل داشتهایم به شما انداختهایم
務必繁榮
باشد تا رستگار شوید
چونگ چینگ بونگ !!!
(از اعجاز چینی است کسی نمیداند یعنی چی)
和你知道什麼
و تو چه میدانی که چین کجاست الدنگ ؟
我認為, 我們當然有我們的眼睛是他們正在做的方式嗎
پس خیال کردهای ما چون چشمهایمان اینجوری است خودمان هم اینجوری هستیم ؟
你肯定我們的厚愛和好評和姿勢的壽衣和卡爾巴拉建
همانا ما برای شما مهر و تسبیح و عبا و عمامه و رکعت شمار و چفیه و کفن کربلا ساختهایم
你有否決所有決議
و تمام قطعنامههای شما را وتو کردهایم
我們拋 出你有假冒偽劣的一切
و هر چی بنجل داشتهایم به شما انداختهایم
務必繁榮
باشد تا رستگار شوید
۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه
سيام آذرماه از راه ميرسد
روزي كه ايرانيان باستان پيمان بستند هر سال يك درخت سرو بكارند
ايرانيان نزديك به ٤ هزار سال است كه شب چله- واپسين شب پاييز، را كه درازترين و تاريكترين شب سال است، تا سپيدهدم بيدار ميمانند، در كنار هم خود را سرگرم ميكنند تا اندوه تاريكي و سردي و نبود خورشيد، روحيهي آنها را سست نكند و با به روشني گراييدن آسمان، از بازگشت خورشيد در پي يك شب دراز و سياه و زايش تازهي آن اطمينان بيابند و آنگاه لختي بياسايند.
ايرانيان باستان (مردمان سراسر ايرانزمين) روز پس از شب چله(يكم ديماه) را «خور روز» و «ديگان» ميخواندند و ميآرميدند و تعطيل همگاني بود. «هرمان هيرت»، زبانشناس بزرگ آلماني، كه دستور زبان برابري زبانهاي آريايي را نوشته است، چنين باور دارد كه «دي» به معني «روز» از آنرو بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه زايش دوبارهي خورشيد است. اين نيز گفتني است كه انگليسي يك زبان گرمانيك(خانواده زبانهاي آلماني) و از خانواده بزرگترين زبانهاي آريايي(آرين) است. هرمان هيرت در آستانهي ديگان زاده شده بود و به زادروز خود كه برابر با زايش دوبارهي خورشيد بود، بسيار مينازيد.
آيينهاي شب چله با گذشت زمان دگرگون نشده و ايرانيان در اين شب، برجاي ماندهي ميوههايي را كه انبار كردهاند و خشكبار و تنقلات ميخوردند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مينشستند تا سپيدهدم، نويد شكست تاريكي و سياهي و آمدن روشنايي و گرمي را بدهد. زيرا ميدانستند كه در اين شب، تاريكي و سياهي در اوج خود است.
روز نخست ديماه، روزي براي حقوق بشر
خور روز، يكم دي ماه در ايران باستان روز برابري انسانها (حقوق بشر) بود. در اين روز همگان از جمله شاه تنپوش ساده ميپوشيدند تا يكسان باشند. در اين روز كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها خودخواسته(:داوطلبانه) انجام مي گرفت، نه به فرمان و خواستهي ديگري. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، شکار، و حتا كشتن گوسفند و مرغ هم ناروا بود.
پيماني براي كاشتن سرو
آيين شب چله از ايران به فرمانروايي روميان راه يافت و «جشن ساتورن» ناميده شد. اين جشن حتا پس از مسيحي شدن روميها هم ارزش خود را از دست نداد و پي گرفته شد. آراستن سرو و كاج در كريسمس نيز از ايران باستان گرفته شده است. زيرا ايرانيان به اين دو درخت، به ويژه به سرو، به چشم نماد پايداري در برابر تاريكي و سرما مينگريستند و در «خورروز» در برابر سرو ميايستادند و پيمان ميبستند كه تا سال ديگر يك نهال سرو ديگر كشت كنند. جنبشهاي نگاهباني از زيستبوم كه از سدههاي بيستم در همه جا بهپا خاسته اند، از اين كار ايرانيان باستان ستايش و سپاسداري فراوان كردهاند و به منش آنان ارج گذاردهاند. كشت درخت سرو و كاج اينك شيوهاي جهاني شده است.
(برگرفته از تارنماي انوشيروان كيهانيزاده)
روزي كه ايرانيان باستان پيمان بستند هر سال يك درخت سرو بكارند
ايرانيان نزديك به ٤ هزار سال است كه شب چله- واپسين شب پاييز، را كه درازترين و تاريكترين شب سال است، تا سپيدهدم بيدار ميمانند، در كنار هم خود را سرگرم ميكنند تا اندوه تاريكي و سردي و نبود خورشيد، روحيهي آنها را سست نكند و با به روشني گراييدن آسمان، از بازگشت خورشيد در پي يك شب دراز و سياه و زايش تازهي آن اطمينان بيابند و آنگاه لختي بياسايند.
ايرانيان باستان (مردمان سراسر ايرانزمين) روز پس از شب چله(يكم ديماه) را «خور روز» و «ديگان» ميخواندند و ميآرميدند و تعطيل همگاني بود. «هرمان هيرت»، زبانشناس بزرگ آلماني، كه دستور زبان برابري زبانهاي آريايي را نوشته است، چنين باور دارد كه «دي» به معني «روز» از آنرو بر اين ماه ايراني گذارده شده كه ماه زايش دوبارهي خورشيد است. اين نيز گفتني است كه انگليسي يك زبان گرمانيك(خانواده زبانهاي آلماني) و از خانواده بزرگترين زبانهاي آريايي(آرين) است. هرمان هيرت در آستانهي ديگان زاده شده بود و به زادروز خود كه برابر با زايش دوبارهي خورشيد بود، بسيار مينازيد.
آيينهاي شب چله با گذشت زمان دگرگون نشده و ايرانيان در اين شب، برجاي ماندهي ميوههايي را كه انبار كردهاند و خشكبار و تنقلات ميخوردند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مينشستند تا سپيدهدم، نويد شكست تاريكي و سياهي و آمدن روشنايي و گرمي را بدهد. زيرا ميدانستند كه در اين شب، تاريكي و سياهي در اوج خود است.
روز نخست ديماه، روزي براي حقوق بشر
خور روز، يكم دي ماه در ايران باستان روز برابري انسانها (حقوق بشر) بود. در اين روز همگان از جمله شاه تنپوش ساده ميپوشيدند تا يكسان باشند. در اين روز كسي حق دستور دادن به ديگري را نداشت و كارها خودخواسته(:داوطلبانه) انجام مي گرفت، نه به فرمان و خواستهي ديگري. در اين روز جنگ كردن و خونريزي، شکار، و حتا كشتن گوسفند و مرغ هم ناروا بود.
پيماني براي كاشتن سرو
آيين شب چله از ايران به فرمانروايي روميان راه يافت و «جشن ساتورن» ناميده شد. اين جشن حتا پس از مسيحي شدن روميها هم ارزش خود را از دست نداد و پي گرفته شد. آراستن سرو و كاج در كريسمس نيز از ايران باستان گرفته شده است. زيرا ايرانيان به اين دو درخت، به ويژه به سرو، به چشم نماد پايداري در برابر تاريكي و سرما مينگريستند و در «خورروز» در برابر سرو ميايستادند و پيمان ميبستند كه تا سال ديگر يك نهال سرو ديگر كشت كنند. جنبشهاي نگاهباني از زيستبوم كه از سدههاي بيستم در همه جا بهپا خاسته اند، از اين كار ايرانيان باستان ستايش و سپاسداري فراوان كردهاند و به منش آنان ارج گذاردهاند. كشت درخت سرو و كاج اينك شيوهاي جهاني شده است.
(برگرفته از تارنماي انوشيروان كيهانيزاده)
اشتراک در:
پستها
(Atom)