می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

آخرین مطالب

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه
چهاردهم آگوست 1971 انگليسي ها به بحرين 660 كيلومتري مركب از 33 جزيره كوچك و بزرگ كه امروزه حدود 700 هزار تن جمعيت دارد استقلال دادند. انگليسي ها در طول سلطه بر بحرين تلاش بسيار كردند تا ماهيّت ايراني آن را تضعيف كنند. در طول سلطه انگليسي ها، همواره بر سر بحرين ميان دولت ايران و دولت لندن مشاجره بود و اين مشاجرات در زمان حكومت دكتر مصدق به اوج رسيده بود. پارلمان ايران با تصويب يك قانون، بحرين را استان چهاردهم ايران قرار داده بود.
بحرين از آغاز تاسيس ايران واحد در زمان كوروش بزرگ، بخشي از ايرانزمين بود و «ميش ماهيگ (ماهي گوسفند نما)» خوانده مي شد. در زمان ساسانيان، اعراب كوشيدند كه به آنجا مهاجرت كنند كه شاپور يکم و شاپور دوم (ذوالاکتاف) آنان را اخراج كردند. شاپور دوم شانه هاي اعراب مهاجم را سوراخ کرد و آنان را به ريسمان كشيد تا بارديگر وارد بحرين نشوند. در دوران ساسانيان مناطق واقع در غرب خليج فارس از جمله قطيف و ... را هم بحرين مي گفتند. سرزميني که کويت خوانده مي شود دنباله ايالت اِراک بود که پايتخت ايران ـ تيسفون ـ در اين ايالت واقع شده بود. نامي که از دهه سوم قرن بيستم برکشور تازه ساخت (عراق) گذارده شده است از نام استان (ساتراپي) اِراک گرفته شده است.


درپي شكست نظامي ايران از اعراب مسلمان در سده هفتم ميلادي، مهاجرت اعراب بدوي (صحرا نشين) از جزيرةالعرب به ميش ماهيگ از سر گرفته شد كه بوئيان (ديلميان) بار ديگر آنان را سركوب كردند و اين جزاير و قطر را در كنترل حاكم فارس (شيراز) قراردادند. اين جزاير با حفظ ماهيت ايراني (مذهب شيعه، زبان فارسي، و فرهنگ ايراني) تا قرن 16 و ورود پرتغالي ها به خليج فارس همچنان بخشي از ايالت فارس بودند. صفويان در سال 1602 پرتغالي ها را اخراج و حالت قبلي را به جزاير بحرين بازگردانيدند. نادرشاه در ايرانيزه كردن منطقه خليج فارس و امتداد آن وضعيت تا جزاير زنگبار تلاش بسيار كرد و به ساخت كشتي جنگي همت گمارد تا مانع بازگشت اروپاييان شود. پس از كريم خان زند، انگليسي ها بر جزاير خليج فارس سلطه يافتند زيرا كه ايران فاقد نيروي دريايي موثر بود. انگليسي ها اقليت سنّي و خاندان آل خليفه (اعراب مهاجر از جزيرة العرب) را حاكم بر جزاير بحرين كردند. با وجود اين، حاكم وقت اين جزاير با دربار ناصرالدين شاه ارتباط دوستانه داشت و پس از آن نيز اين حكام سعي مي كردند كه كاري نكنند كه باعث تحريك ايرانيان شوند.
احياء ناسيوناليسم ايراني، و تلاش هاي دوران رضاشاه و دكتر مصدق براي پس گرفتن بحرين از انگلستان عملا نتيجه معكوس داد و باعث رانده شدن اكثريت 70 درصدي شيعه اين جزاير كه عمدتا از تبار ايراني هستند از حكومت و قدرت شد و وضعيتي شبيه شيعيان عراق وقت به وجود آمد و ....


http://www.iranianshistoryonthisday.com/farsi.asp

0 نظرات: