می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

آخرین مطالب

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۲ شهریور ۳, یکشنبه
 با اين كه 26 ژوئن 1941 (پنجم تير 1320)، پنج روز پس از آغاز تعرض آلمان به خاك شوروي، دولت ايران بي طرفي كامل خود را در جنگ ميان آن دو كشور به دولت شوروي اعلام داشته بود و دولت مسكو از اين اقدام ايران سپاسگزاري كرده بود و رضا شاه دستور خروج آلماني ها يي را كه وجودشان در ايران لازم نبود داده بود، بامداد روزي چون امروز – 25 اآگوست درسال 1941 ميلادي برابر با سوم شهريور ماه 1320 خورشيدي – نيروهاي شوروي و انگلستان تعرض خود را آغاز کردند و از چند نقطه وارد ايران شدند. انگلستان مدتها بود كه مقدمات اين كار را آماده مي كرد و براي اين منظور از هند به عراق سرباز فرستاده بود و گروهي نظامي را هم به مرزهاي جنوب شرقي ايران گسيل داشته بود و مطبوعات لندن به انتقاد از رضا شاه دست زده بودند.






اندكي پس از عبور نيروهاي انگلستان و شوروي از مرزها و ورود به خاك ايران، نمايندگان سياسي دو كشور در تهران، در يادداشتي كه تسليم علي منصور نخست وزير وقت كردند جريان اين لشكركشي را به او اطلاع دادند. براي رسيدگي به اين واقعه پيش از ظهر سوم شهريور جلسه شوراي وزيران در حضور رضا شاه تشكيل شد. رضا شاه كه به توان ارتش اطمينان داشت تصميم به مقاومت گرفت ، ستاد جنگ به رياست سرلشکر ضرغامي در باشگاه افسران برپا شد و سربازان احتياط چهار دوره به زير پرچم احضار شدند تا شمار نيروها به سيصد هزار تن بالغ شود . دستور داده شد که دو لشكر پايتخت در اطراف تهران موضع دفاعي بگيرند و جريان به اطلاع مجلس نيز رسيد. در همين روز رضا شاه در مورد تجاوز نظامي بي دليل انگلستان و شوروي ، با ارسال تلگرام به روزولت رئيس جمهوري وقت آمريكا نسبت به اقدام آن دو دولت اعتراض كرد كه خبر رسيد انگليسي ها با تمهيداتي ناوگان ايران را كه از دير زمان چشم ديدن آن را نداشتند منهدم كرده ، تعدادي از كشتي ها را نيز تصاحب كرده و شماري از افسران نيروي دريايي از جمله دريادار بايندر فرمانده اين نيرو کشته شده اند. تا پايان وقت امروز هنوز از خيانت ژنرال ها و مرخص كردن پادگانها خبري نبود.
چرا انگلستان نقشه اشغال نظامي ايران را در سر مي پروراند؟

رضا شاه با اين كه باحمايت انگلستان به عمر سلسله قاجارها پايان داده بود، در سالهاي نيمه دوم دهه 1320 متمايل به آلمان و ايتاليا شده بود و انگلستان از آن بيم داشت كه گسترش نفوذ آلمان در ايران منجر به خروج ايران از حوزه نفوذ آن کشور شود و نه تنها هند و سرزمين هاي عربي به مخاطره افتند بلکه ماشين جنگي انگلستان بدون سوخت بماند و آلمان با كمك ايران بر كشورهاي عربي مسلط شود و هند از دست آن دولت خارج گردد؛ بعلاوه، ارسال كمك از مسير ايران به شوروي كه زير ضربات ارتش هيتلر قرار داشت آسانتر و اطمينان بخش تر بود. زيرا كه نيروي دريايي آلمان در آبهاي اقيانوس هند فعاليتي نداشت. لذا، با تباني قبلي به دولت ايران اخطار شد كه آلمانيها را اخراج كند. ارتش ايران با توجه به وضعيت و تسليحات وقت توان دفاع داشت بنابراين انگلستان در صدد تطميع چند ژنرال ايراني برآمد و در حالي كه رضا شاه براي جنگ آماده مي شد و فرمان احضار به خدمت ذخيره داده شده بود، دو ژنرال وي دستور مرخص شدن سربازان را صادر كردند!. ايران اشغال نظامي و رضا شاه مجبور به كناره گيري شد و از ايران تبعيد گرديد و تا پايان عمر زنداني انگلستان بود. بعدا سران انگلستان، آمريكا و شوروي محرمانه تصميم گرفتند كه پس از پايان جنگ دوم، ايران تا مدتها زير نظر سه كشور باشد، و به اين سبب با سلطنت محمدرضا پهلوي موافقت كردند كه اطمينان يافته بودند وي مانند پدرش نيست و عنصري ضعيف است كه بعدا آن قرار محرمانه، از بيم كنترل ايران توسط استالين بر هم خورد( جزئيات بر حسب تاريخ وقوع درسايت آمده است ). مورخان بيطرف در اين كه در شهريور 1320 ايرانيان اين فرصت را به دست نياوردند تا با نثار جان از وطن خود دفاع كنند متفق القولند. جنگهاي ميهني (دفاعي) باعث تقويت احساسات ملي و پيشرفت هاي بعدي و سرافرازي ملتها بوده است، حتي اگر شكست خورند.

انگلستان در شهريور 1320، با کمتر از پنج هزار سرباز به ايران حمله كرد سه هزار و پانصد نفر از طريق عراق وارد ايران شدند و حدود هزار و پانصد سرباز هم از مرزهاي جنوب شرقي به كرمان وارد شدند. تازه همين عده هم از بيم لشكر كرمان كه با وجود دريافت دستور مرخصي سربازان، منسجم باقي مانده بود چندين روز در جلگه "راين Rayen" اردو زده بودند و جرات پيش آمدن نداشتند. در برخي نوشته ها آمده است که پس از اشغال نظامي ايران، مردم از خود مي پرسيدند : چه شدند آن ژنرالهايي که ما گرسنگي خورديم و به آنان حقوق گزاف پرداختيم که در چنين روزي بي دفاع نباشيم ؟. يک نظامي شايد در طول عمر سپاهي گري خود تنها يک زمان لازم باشد عمل کند و اگر اين يک روز را هم از انجام وظيفه شانه خالي کند، چه حاصل؟

منبع:(www.iranianshistoryonthisday.comنوشيروان کيهاني زاده)

0 نظرات: