می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

آخرین مطالب

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۲ مرداد ۲۰, یکشنبه
نمی دانم چرا ...

از آن لحظه که بشر توانست وقایع را ثبت و ضبط کند ...

دیگر نه عصا مار شد ...

نه دریا شکافته شد ...

نه ماه به دو نیم تقسیم شد ...

نه فرزندی بدون پدر متولد شد ...

نه مرده ای زنده شد ...

نه انسانی در دهان ماهی رفت ...

نه ایه ای نازل شد ....

نه شتری از دل کوه بیرون آمد ...

و نه آتشی گلستان شد .

0 نظرات: