می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

آخرین مطالب

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه
یکی از مضحک ترین افسانه های کتابهای اسمانی! (تورات و انجیل و قران) که مرغ مرده را هم به خنده وا می دارد شکافته شدن اب دریا بوسیله موسی است. طبق معمول این افسانه نخست در تورات بیان شد و سپس دو کتاب دیگر بویژه قران از ان رونوشت برداری کرده اند. خود کتاب تورات نیز طبق معمول افسانه های خود را از ادبیات و داستانهای دیگر ملل ها دزدی ادبی کرده است که افسانه شکافته شدن دریا در پیش روی یک لشگر و عبور ان از یک مسیر خشک رونوشت دقیق از افسانه ی بابلی است که دست کم به هزار سال پیش از تورات بر میگردد.








با این وجود این افسانه خردستیز در خود این کتابها انقدر دارای تناقض است که براحتی بی پایه بودن انرا اشکار میکند. داستان طبق کتاب تورات که نوعی جد دو کتاب دیگر است از این قرار است که خدای موسی 9 بلای اسمانی! بر سر فرعونیان اورد از اینرو فرعون از دست موسی و خدایش شاکی شد و به او گفت خودت و کل قوم بنی اسراییل از سرزمین مصر بیرون بروید و موسی نیز چنین کرد. در این خروج تعداد کل جمعیت بدون محاسبه زنان و کودکان و احشام 600 هزار نفر بوده است (جالب اینست که خدا فقط امار مردان را داشته است!) ولی چون خدا از بلاهایی که سر فرعونیان اورد دلش خنک نشد تصمیم گرفت انها را در دریا غرق کند و بهمین دلیل به موسی دستور میدهد قومش را به سمت دریای سرخ ببرد و در انجا منتظر فرعونیان بماند و خود خدا در مغز فرعونیان نفوذ کرده و انها را مجبور میکند با تمام سواران و اسبها و ارابه های جنگی خود به تعقیب موسی و قومش بروند. هنگامی که فرعونیان به موسی و قموش رسیدند طبق دستور خدا موسی عصا را به سمت دریا میزند و دریا از وسط باز میشود و موسی و قومش که تقریبا به بیش از یک میلیون نفر می رسیدند شبانه از دریا گذشتند و در هنگام سپیده دم دوباره موسی عصا را به دریا میزند و اب دریا باز میگردد و فرعونیانی که در تعقیب انها بودند در دریا غرق شدند!! ( تورات، سفر خروج، بابهای 12 و 13 و 14)

قران نیز در ایه 50 سوره بقره میگوید : و (یاد کنید) هنگامی که دریا را شکافتیم و شما را نجات دادیم و فرعونیان را غرق کردیم و شما مشاهده می‌کردید.

اما نکات قابل توجه در این افسانه اینکه طبق نوشته های خود تورات در بلای اسمانی پنجمی (بلای طاعون ، سفر خروج باب 9 ایه1 تا 7) که خدا سر فرعونیان می اورد تمام گله های اسب ، الاغ، شتر، گاو و گوسفند فرعونیان به طاعون مبتلا میشوند و از بین میروند. بنابراین هیچ موجود چهارپایی وجود نداشته که فرعونیان بر روی ان سوار شوند و به تعقیب قوم موسی بروند. نکته ی بعدی اینکه اگر جمعیت کل بنی اسرائیل که از مصر بیرون امدند به بیش از یک میلیون نفر می رسیده است اگر در یک ستون چهار نفری پشت یکدیگر حرکت میکردند صفی تقریبا بطول 300 ، 400 کیلومتر از انان تشکیل میشد که تمامی صحرای مصر را اشغال میکرد پس چگونه توانستند ظرف چند ساعت از دریا بگذرند (زیرا موسی سپیده درم عصا را به دریا میزند و دریا بر میگردد). نکته ی بعدی اینکه کدام عقل سلیمی می پذیرد که چنین حادثه بزرگی (حادثه دوپاره شدن دریا و عبور میلیونها نفر از ان و غرق شدن هزاران نفر در ان) نه در تاریخ مصر(تاریخی که تمام جزئیات فراعنه مصر را در خود مکتوب کرده است.) و نه در تاریخ دیگر ملل ها ذکری از ان نشده باشد؟ لطفا کمی بی اندیشید.

0 نظرات: