می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

آخرین مطالب

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۲ شهریور ۳, یکشنبه

متاسفانه دو اصطلاح غلط و از پایه دروغ در میان مسلمانان رواج یافته است که شبانه روز طوطی وار انرا بیان میکنند انها ادعا میکنند که اسلام و در راس ان قران سبب پیشرفتهای علمی! بسیاری در کشورهای اسلامی شده است و از آن نتیجه میگیرند که اسلام آنقدرها هم که امروزه به نظر میرسد بد نیست و اگر نتیجه 1400 سال حضور اسلام در میان مسلمانان در امروز چیزی جز بدبختی و نکبت نیست، این اسلام اکنون است که به این شکل است و به دلیل دخالت اجنبی ها! به این روز افتاده است و روزگاری اسلام باعث پیشرفت و بهروزی مردمان بود!! در این پست قرار است این ادعا را مورد بررسی قرار دهیم :

یکی از این اصطلاحات غلط، اصطلاح «تمدن اسلامی» است! مگر ما تمدن مسیحی، تمدن یهودی، تمدن بودایی داریم که تمدن اسلامی هم داشته باشیم؟ اگر منظور اینست که تمدن های ملت مسلمان ناشی از مکتب اسلام است، باید یاداور شد که اسلام یک مکتب که از جامعه عرب برخاسته است و تمدن عرب هم چه قبل و چه بعد از اسلام در علوم عقلی و نقلی سهمی نداشته و مجموع تمدن عرب شعر بوده انهم از نوع حماسی یا بهتر بگوییم از نوع رجز خوانی....

در هیچ یک از علوم عقلی و نقلی عربهای پیش از اسلام تالیفی ندارند . وقتی بنام اسلام و به امید رسیدن به نان و اب، ایران و بسیاری از کشورها را متصرف شدند، امتزاج مردم این کشورها موجب شد که تمدن ترکیبی بدست اورند. از تمدنهای ایرانی و هندی و یونانی معجونی بوجود امد که تمدن کشورهای مسلمان شد و در مورد ایران، چون حکومتهای عربی دیکتاتور بودند لذا علما و دانشمندان ایرانی اکثر تالیفشان را به زبان عربی نوشتند و تمدنی برای عرب ها ساختند. ابن خلدون مورخ و جهانگرد نامدار عرب که خود مسلمان بوده است در مقدمه خود مینویسد :


از امور غريب يكی اينست كه حاملان علم در اسلام غالباً از عجم بودند خواه در علوم شرعي و خواه در علوم عقلی و اگر در ميان علما مردی در نسبت عربی بود در زبان و جای تربيت و پرورش از عجم شمرده ميشد و اين از آن روی بود كه در ميان ملّت اسلام در آغاز امر علم و صنعتی بنا به مقتضای سادگی و بداوت آن وجود نداشت و احكام شريعت و اوامر و نواهي خداوند را رجال بسينه ها نقل ميكردند و مأخذ آنرا از كتاب و سنّت بنحوی كه از صاحب شرع و اصحاب او گرفته بودند ميشناختند. دراين هنگام تنها قوم مسلمان عرب كه از امر تعليم و تأليف و تدوين اطلاعی نداشت و حاجتی آنان را بدين كار برنمی انگيخت و درتمام مدت صحابه و تابعين وضع به همين منوال بود... و ما قبلاً گفته ايم كه فنون نتيجه حضارت است و عرب دورترين مردم از آنند پس علوم خاص نواحی متمدن گشت و عرب از آن دور ماند و متمدنين اين عهد همه عجم و يا از كسانی بودند كه در معنی از آن دسته شمرده ميشدند يعني موالی و اهل شهرهايی كه در تمدن و صنايع و حِرَف پيرو عجمان بودند زيرا ايشان بر اثر رسوخ تمدن در ميان خود از هنگام دولت پارسيان برای اينكار بهتر و صالح تر بوده اند.[ تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی. ص:34. به نقل از: مقدمهء ابن خلدون چاپ مصر ص 543 – 544.]

جرجی زیدان مورخ عرب و طه حسین مصری عرب شده که از محققان و نامداران بزرگ مسلمان هستند سخنان ابن خلدون را به نوعی دیگر تائید کردند. اما دومین اصطلاح غلط، اصطلاح «علوم اسلامی» است چرا که اساسا اسلام مکتب تفکر و اندیشیدن و پرورش علم و ساختن این عالم نیست. مکتبی است (تبعی) با صفت دیکتاتوری و دشمن همه انها که مسلمان نیستند. و اینرا از روز نخست تشکیل اسلام میتوان مشاهده کرد. از این گذشته مگر ما علوم مسیحی ،علوم یهودی و یا علوم بودایی داریم که علوم اسلامی داشته باشیم! مطالعه تاریخ نشان میدهد که اعراب تازه مسلمان که با شمشیر اعراب مسلمان شده بودند تا پایان دروان بنی امیه هیچ علاقه ای به علوم عقلی نداشتند و فقط علوم حدیث و قرآن در این دوران رواج داشت. نظر حاجی خلیفه در این مورد خواندنی است:

عرب در صدر اسلام به هيچ يك از علوم مگر بزبان خود و معرفت احكام اسلام و فن طبّ كه بر اثر حاجت عموم نزد برخی از افراد آن قوم موجود بود بچيز ديگر توجّه نداشت و اين عدم توجّه از باب حفظ قواعد اسلام و دور داشتن عقايد مسلمين پيش از رسوخ و استواری بنيان ايمان، از خللی بود كه نتيجهء نفوذ علوم اوائل است تا آنجا كه روايت ميكنند مسلمانان آنچه كتاب در فتوحات بلاد يافتند سوختند و همچنين نظر در تورات و انجيل هم ممنوع بود تا اتحاد و اجتماع كلمه در فهم و عمل كتاب الله و سنّت رسول حاصل شود و اين حال تا آخر عصر تابعين (نسل دوم بعد از محمد) دوام داشت و از آن پس اختلاف آراء و انتشار مذاهب رواج يافت و توجّه بتدوين بميان آمد. صحابه و تابعين بر اثر خلوص نيّتی كه ببركت صحبت رسول الله داشتند و قرب عهد او و قلّت اختلافات و امكان مراجعه بثقات، از تدوين علم شرايع و احكام مستغنی بودند تا آنجا كه برخي از آنان از كتابت علم كراهت داشتند و در اين باب بآنچه از سعيد الخدری روايت شده استناد كرده و گفته اند كه او از پيامبر اذن كتابت علم خواست امّا پيغامبر او را اجازت نداد و از ابن عبّاس روايت كرده اند كه او كتابت را نهی كرده و گفته بود كه هركس پيش از شما بكتابت دست زد گمراه شد و مردی نزد عبدالله بن عباس رفت و گفت من كتابی نوشته ام و ميخواهم بر تو عرضه كنم و چون بدو نشان داد از وی گرفت و بآب شست . وی را گفتند چرا چنين كرد؟ گفت زيراهنگامی كه اطلاعات خود را نوشتند بكتابت اعتماد ميكنند واز حفظ دست ميكشند وعملشان از ميان ميرود.[ تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی.ذبیح الله صفا.تهران.ناشر:دانشگاه تهران. چ پنجم: 1374. ص:32. به نقل از: كشف الظنون چاپ تركيه ج1 ص 33.]

آنها با توجه به آیه 59 سوره الانعام که میگوید: "هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتاب مبین آمده است" و دیگر آیات با این مضمون خواندن کتابهای دیگر را بدون فایده میدانستند. به همین خاطر است که در فتوحات خود به هر کتابخانه ای دست میافتند به آتش می کشیدند.هنگامی كه عمروبن العاص مصر را فتح كرد و بر ذخائر علمي اسنكدريه دست يافت بفرمان عمر آنها را سوخت و در ايران نيز فاتحان عرب از نظاير اين اعمال خودداری نكردند و سعدبن ابی وقاص بفرمان خليفه خزانه های كتب ايران ميان برد.[همان منبع]

بنابراین طبق نوشته های مورخین عرب که خود نیز مسلمان بوده اند ، تازیهای عربستان از علم و دانش بی بهره بوده اند و ویژگی علم به عرب یک پندار غیر واقعی است زیرا بنیانگزاران واقعی علم و فلسفه، ایرانی ها و یونانی ها بودند. تمامی انچکه به عنوان علوم اسلامی! بیان میشود یا ترجمه کتابهای یونانی است که توسط ایرانیان به زبان عربی نوشته شده اند و یا نوشته های دانشمندان و فلاسفه ایرانی است که برخی از انها دنباله رو فلاسفه یونان بودند. از این گذشته دانشمندانی و فلاسفه برجسته ای را که به انها پسوند اسلامی زده اند، اکثرا دیدگاهای ضد اسلامی داشتند مانند (فارابی، رازی، خیام، ابن سینا، ابوریحان بیرونی) و برخی از انها در دوران تفتیش عقاید توسط روحانیون بجرم کفر و زنادقه مورد ازار و حتی به قتل رسیدند مانند (سهروردی، ابن راوندی، جعد بن درهم، ابوالعباس سرخسی، ابن مقفع، صالح بن عبدالقدوس، ابن ابی العوجاء، بشار بن برد، حسين بن منصور حلاج، ابن عطاء آدمی، عين القضات همدانی، محمد بن سعيد بن حسان، بقلی ).

نتیجه اینکه دو اصطلاح «تمدن اسلامی و علوم اسلامی» یک دروغ جابرانه است که مسلمانان برای حفظ ابروی نداشته ی خود به ان متوسل میشوند.

0 نظرات: