می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه



مردمان بسیاردر سرزمین های گوناگون، با گذشته ها و پیشینه های (قدمت)
دگرگون (متفاوت)، می زیسته اند، اما، امروزه، از آنها، دیگر نام و نشانی
نیست؛ آشوری ها، بابلی ها، فنیقی ها، و دیگران.

گروه دیگر از همین
دسته، تیره هایی از آنها ماندگار شدند، اما، زبان و فرهنك و ریشه (اصالت)
تاریخی خود را، از دست دادند، و به رنگ و نمای فرهنگ چیره گر (غالب) در
آمدند؛ مصریها، لبنانی ها، و سرخ پوستان در استرالیا و یا آمریكا، از این
نمونه اند.

و اما، ایرانیان، از انگشت شمار (معدود)، مردمانی هستند،
كه واژگون (علیرغم)، تازش های پیاپی از سوی تُركان و تازیان و مغولان و
تاتارها، توانستند، آیین های باستانی خویش را تا به امروز، پویا و زنده
نگاه بدارند. بی گمان شناخت افزونتر هر یك از ما، به درون مایه هر یك از
آنها، نه تنها به شناخت فراوانتر بن مایه های (اساس) فرهنگ آریایی و ایرانی
می انجامد، بل، پیوستگی (استمرار) جاودانه بودن آنها را، برای آیندگان،
پایندانی (تضمین) می كند.

























نخست باید بدانیم كه نیاكان ما، هزاران سال پیش از این، به چگونگی گردش زمین، پیدایش هنگام ها (فصل ها)، بلندی و كوتاهی شب و روز، و دوری و نزدیكی ْآفتاب به زمین، آگاهی داشتند. این كه، این آگاهی را از كجا یافته بودند، باید در نسكهای (كتابهای) سوزانده شده و به آب انداخته در دوران "عمر بن خطاب" خلیفه تازیان در یورش به ایران جست، كه شوربختانه، همگی نیست و نابود شدند.

عمر"، كه آوازه فراوانی و زیبایی های بیشمار در ایران را از سلمان شنیده بود، بر آن شد كه مرزهای فرمانروایی) خود و مسلمانان را، گسترش دهد، و از همین رو، به ایران یورش آورد و با كشتن هزاران ایرانی، سرانجام به تیسفون و ایوان مداین دست یافت. بایسته است كه بدانیم، در تازشهای ددمنشانه سپاهیان اسلام، به فرماندهی "عمر"، "علی بن ابی طالب"؛ امام یكم شیعیان نیر، آنها را همراهی می كرد، و تاریخ نویسان آورده اند، كه علی، دستور داد، غالی (قالی) بهارستان، كه یك فرش زر بافت، و بزرگترین غالی در جهان بوده را، با شمشیر تیكه پاره كنند، و هر كسی بخشی از آن را "پروه" (غنیمت) گرفت.

سربازان و جنگجویان "عمر"، به او آگاهی دادند كه هزاران پوشینه (جلد) از نسك های (كتابهای) دستنویس، از دانش های (علوم) گوناگون، از ستاره شناسی (نجوم)، تا بهداشت و درمان و پزشكی، تا انگارش (ریاضیات) و هندسه، و دیگر شاخه های دانشی را یافته اند. از "عمر" خواستند كه با این همه نسك (كتاب) چه كنند؟

عمر"، كه خود، نه دانش و آگاهی داشت، و نه، چیزی از آنها سر در نمی آورد، به سپاهیانش گفت: اگر آن چیزی كه در آن نسكهاست، وارون (متضاد) آن چیزی است كه در قرآن هست، پس "باطل" و "منكر" و "ضاله"است، و باید از بین برده شوند، و اگر، همان چیزی است كه در قرآن ما نیز آمده است، ما را، به آنها نیازی نیست، و باز باید از بین برده شوند... تاریخ نویسان نوشته اند، كه سپاهیان "عمر" (همان بسیجی ها، پاسداران، و امت همیشه در صحنه امروز)، هفته ها، با شترهای گوناگون، این كتابها را، بار كرده و به دجله می ریختند، و یا روی هم انباشته كرده، آتش می افروختند، و با باده گساری به گرد آن می رخسیدند

بهر روی، بر پایه دانشی كه نیاكانمان، از گردش زمین بدور خورشید داشتند، می دانستند كه سال 365 روز و چند ساعت است. آنها، سال را به 12 ماه سی روزه بخش كرده، و هر هفت روز را، یك هفته نامیدند، و برای هر روز نام ویژه یی گذاشته بودند، و هر گاه، روز و ماه، با هم برابر می افتادند، آنروز را جشن می گرفتند:




نامهای روزانه در آیین ایرانیان، بدین گونه بودند:

روز نخست (اول): آهور مزد یا اورمزد، در چم (بمعنی) آفریدگار هوشمند و توانا و پاك
روز دوم: وهومنه یا بهمن، در چم امنش (وجدان) نیك
روز سوم: اشا وهیشت یااردیبهشت، در چم بهترین راستی
روز چهارم: خشتر وئیریه یا شهریور، در چم شهریاری نیرومند
روز پنجم: سپنت آرمئی تی یا سپندار مت، در چم فروتنی
روز ششم: هئورو تات یا خرداد، در چم تندرستی و رسایی
روز هفتم: امرتات یا امرداد، در چم بی مرگی
روز هشتم: دتوشا یا دی به آذر، در چم آفریدگار
روز نهم: آتر یا آتخش، در چم آتش و فروغ
روز دهم: اپم یا آبان، در چم آب و آبادانی
روز یازدهم: هور خشئه یا خوَرَشت، در چم آفتاب و خورشید
روز دوازدهم: ماونگه یا ماه، در چم مهتاب و ماه
روز سیزدهم: تیشتریه یا تیشتر، در چم تیر، ستاره باران
روز چهاردهم: گئوش یا گوش، در چم صدای جهان هستی، و زندگی
روز پانزدهم: دتوش ذادوئا یا دذو، در چم دی بمهر
روز شانزدهم: میئر یا میتر و یا میترا، در چم مهر، دوستان و پیمان
روز هفدهم: سراشه و یا سروش، در چم سروش فرمانبرداری
روز هژدهم: رشنو یا رشن، در چم دادگری
روز نوزدهم: فره وشی یا فرَوَهَر، در چم پیشرو و یا فروردین
روز بیستم: ورترغنا یا ورهرام، در چم بهرام و پیروزی
روز بیست و یكم: رامن رام یا رمشن، در چم شادمانی و رامش
روز بیست و دوم: وتا یا وات، در چم باد
روز بیست و سوم: دتوش ذاتوا یا دذو، در چم دی به بهمن، آفریدگار
روز بیست و چهارم: دئنا یا دین، در چم بینش و وجدان
روز بیست و پنجم: اشی ونگوهی یا اَرَد، در چم ارد
روز بیست و ششم: ارشتاد یا اشتاد، در چم راستی
روز بیست و هفتم: اسمن یا آسمان، در چم آسمان
روز بیست و هشتم: زام یا زمیك، در چم زامیاد و زمین
روز بیست و نهم: مانتره سپنت یا امهر سپنت، در چم گفتار نیك
روز سی ام: انگرا رائچا یا انیران، در چم روشنایی بی پایان

این نامگذاری ها، بنیان جشن های ماهیانه، همچنین گاهنبارهای سالانه را پی ریزی می كردند. جشن های دوازده گانه سالانه:

در ماه فروردین: روز نوزدهم ماه، جشن فروردین گان
در ماه اردیبهشت، روز سوم، جشن اردیبهشت گان
در ماه خرداد، روز ششم، چشن خردادگان
در ماه تیر، روز سیزدهم، جشن تیرگان
در ماه امرداد، روز هفتم، جشن امردادگان
در ماه شهریور، روز چهارم، جشن شهریورگان
در ماه مهر، روز شانزدهم، جشن مهرگان
در ماه آبان، روز دهم، جشن آبان گان
در ماه آذر، روز نهم، جشن آذرگان
در ماه دی، روز یكم، جشن دی گان
در ماه بهمن، روز دوم، جشن بهمن گان
در ماه اسفند، روز پنجم، جشن اسپندار مذ (اسفند گان

ایرانیان باستان، بر این باور بودند كه هر شبانه روز، از پنج بخش پدید آمده است، و از اینرو، پنج بار در شبانه روز، نیایش می كردند. این پنج بخش بدین گونه بودند:

از آغاز سپیده بامداد، تا نیمروز (ظهر) كه بدان "هاوانی" می گفتند
از نیمروز، تا پس از نیمروز (عصر)، كه آنرا، "رپیتوینا" می خواندند
از هنگامه پس از نیمروز (عصر) تا فرو رفتن خورشید یا شامگاه (غروب) كه به آن، "اُذی رینا" می گفتند
از هنگامه شامگاه (غروب خورشید) تا نیمه شب، كه آنرا، "ائویسرو تریما" می نامیدند
و پایانی ترین بخش ان، از نیمه شب تا دمیدن (طلوع) آفتاب، كه "او شهینا" نام داشت

دانشمندان و تاریخ نویسان، بر این باورند، كه گزینش نمازهای پنجگانه در اسلام، از همین پایه گرفته شده، و این دانش و آگاهی را، «مازن یا روزبه که همان سلمان پارسی» است، و خود یكی از موبدان بنام کیش زرتشتی و فراریان سرزمین های ایران آنروز در دربار ساسانی بود، به پیامبر اسلام محمد بن عبدالله آموخته است.





   


0 نظرات: