می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه







روزهایی که گذشت رخدادهای شگفت آوری از گوشه و کنار کشور به گوشمان رسید. رخدادهایی
که بیش از شگفت آور بودن, اندوه خیز و غم انگیزند. در نخستین آن, بزرگترین
نقاشی دیواری کشور شبانه گچ مالی شد و تا بامداد هیچ از آن برجای نماند.
سخنگوی شهرداری مشهد در پایگاه اطلاع رسانی این سازمان, از آستان قدس رضوی
گلایه کرد و ماجرا را اینگونه بازگفت که میدان فردوسی تا پایان اردیبهشت
پارسال چهره ای نازیبا و ناشایست برای شهر مشهد داشته است, تا اینکه مدیریت
هنری شهرداری مشهد کار زیباسازی آن را به گروهی از هنرمندان مشهدی واگذار
میکند. وی میگوید پیاده سازی بزرگترین نقاشی دیواری ایران, هزینه ی بسیار و
یک سال زمان برده است; که آستان قدس رضوی در تاریکی شب, همه ی آنها را از
میان برد. مدیریت هنری شهرداری مشهد نیز بر این سخنان افزود که " همه ی
مراحل انجام این نقاشی دیواری از ابتدا با هماهنگی آستان قدس رضوی انجام
گرفته بود ". آستان قدس رضوی میگوید: شهرداری عبارت " این ملک موقوفه حضرت
رضا (ع) است " را از روی دیوارهای پاک کرده است و شهرداری میگوید; از
تابستان پارسال که خواست آستان قدس رضوی را دانستیم, نسبت به نوشتن آن
عبارت در چند جای نقاشی اقدام کردیم... و این داستان سر درازا دارد.

بزرگترین نقاشی دیواری







































نمونه ی دیگر در ساری رخ داد و 16 تندیس از میدان امام خمینی این شهر شبانه
ناپدید شدند. فرنشین شورای اسلامی شهر پس از آن گفت, این تندیس های 50
ساله به دستور دادستان ساری برداشته شده اند چون توهین آمیز بوده اند. در
این باره هم سخنان موافق و مخالف بسیاری گفته شد, اما آنچه امروز در کف
ماست هیچ است! نه از نقاشی های هنری بر دیوارهای میدان فردوسی چیزی مانده
است نه از تندیس های اسب و ارابه در ساری. این دو رخداد نه برای نخستین بار
روی دادند و نه میتوان گفت پس از این دیگر رخ نخواهد داد.


تندیس آرش کمانگیر ساری

در این میان یک پرسش, راه را در بیشه ی اندیشه به بیراهه می برد. دل آزار
می نماید و سر را به درد می آورد. این که چرا اینگونه شد؟ آه و افسوسی
جانکاه را از جان میخیزاند و گرد سیاه نومیدی و نژندی را بر جان می نشاند.


پاسخ به گمان نویسنده یک چیز است, انحراف در ملی گرایی. گروهی بر سر آنند
تا به بازی گرفتن ایران دوستی مردم که همواره در درازنای تاریخ, نمونه و
زبانزد بوده است, به آرمانهای سیاسی خود دست یابند. اینان میدانند " چو
ایران نباشد تن من مباد " باور ایرانیان است, پس با نمادهای ایرانی هر چه
میخواهند میکنند تا در سیاست به آنچه میخواهند برسند. با شعر و شعار, شعور
مردم را به بازی میگیرند, تا خود را دوستدار و غمخوار ایران نشان دهند.
گروهی از اینان در آنسوی آّب ها نشسته اند, ایران خواه شده اند! و ساز
مخالف میزنند, در این میان ایران, بازیچه ی آنان است تا به سود و سودای خود
برسند. اینانی که روزگاری ریشه های خود را در چمدانی بسته اند و به ایران
پشت کرده اند, حال که هوا را خوب دیده اند, دوباره آفتابی شده اند و ایران-
ایران میگویند. این میگویند و آن کار دیگر میکنند!



این کارها و رویه ها بیش از هر دستاوردی به ایران آسیب میرساند. نخست نبض
میهن دوستی را در میان ایرانیان به شماره می اندازد. مهر به میهن را دروغین
مینمایاند. خونی که خوراک دشمن ستیزی را باید به تک تک ایرانیان برساند,
در رگهای هازمان (: جامعه) فسرده میسازد و این زندگی را برای ایران دشوار
میکند.


بزرگتری نقاشی دیواری ایران, میدان فردوسی

دیگر اینکه ایران دوستی دروغین, باوری را تافته و گداخته میسازد که از سر
مبارزه با ایران دوستی بر می آید و بر آن میتازد و این پیشرفت و بهروزی
ایران را در پای ناسازی دو اندیشه قربانی میکند. هنر, اقتصاد, ورزش و ...
در گل میمانند و اگر این راه به پایان نبریم, ایران, ویران میشود و این
هرگز مباد.

 رخدادهایی که در بالا بازخوانی شد را میتوان دستاورد ایران دوستی دروغین
دانست که روز به روز بیشتر میشود. اینکه تندیسهای ساری, 32 سال پس از
انقلاب, توهین آمیز دانسته شده اند, نشان از این دارد که شوند (: دلیل) آن
نوظهور است. اینکه هر دو رخداد, در تاریکی شب و به دور از چشم مردم انجام
شده, نشان میدهد گونه ای شرم از انجام آن در کار بوده است که از انجام آن
در روز و در برابر چشمان باز پرهیز میکرده است و این امیدوار کننده است.
امید به اینکه هنوز میتوان با اندیشه و تدبیر, با گفت و گو و رایزنی جلوی
رخدادهایی اینچنینی را گرفت. ایران دوستی دروغین که کاهنده و ویران کننده
است را از گونه ی راستین آن بازشناخت و ملی گرایی را از انحراف باز ایستاد.
به امید آن روز...


بابک سلامتی












   


0 نظرات: