می گویم ...

آموخته ام، ... ببینم ندیده ها را، ... بشنوم نشنیده ها را، ... بدانم ندانسته ها را، ... بفهمم دوست داشتن ها و تنفرها را، ... تصمیم بگیرم، ... عمل کنم و ... محکم بایستم. .

تنها دانستم سکوت جایز نیست.
زیـــــــرا آزادی, سپیدی و مهر را می ستایم ... و اینک از آن بی بهره ایم
پس می جنگم و تنها چاره مان این است.


و سخنم با پلیدان روسیاه این است:
گیرم در باورتان به خاک نشسته ام
وساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است
باریشه چه می کنید
گیرم بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای
پرواز را علامت ممنوع میزنید
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید
گیرم که میزنید
گیرم که می کشید
گیرم که می برید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید

با پشتیبانی Blogger.

پارسی بگوییم ...

آخرین خبرها






۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه



در سال 1974 مجله گاید پست، گزارش مردی را نوشت که برای کوهپیمایی به
کوهستان رفته بود. نگهان برف و کولاک او را غافلگیر کرد و در نتیجه راهش را
گم کرد. از آنجا که برای چنین شرایطی پوشاک مناسبی همراه نداشت، می دانست
که هر چه سریعتر باید پناهگاهی بیابد. در غیر اینصورت یخ می زد و می مرد.
علی رغم تلاشهایش دستها و پاهایش بر اثر سرما کرخت شدند. می دانست وقت
زیادی ندارد. در همین موقع پایش به کسی خورد که یخ زده بود و در شرف مرگ
بود. او می بایست تصمیم خود را می گرفت.













دستکشهای خیس خود را در آورد، کنار مرد یخ زده زانو زدو دستها و پاهای او
را ماساژداد. مرد یخ زده جان گرفت و تکان خورد و آنها به اتفاق هم به
جستجوی کمک به دیگری، در واقع به خودشان کمک می کردند. کرختی با ماساژ دادن
دیگری از بین می رفت. ما انسانها در واقع با کمک کردن به دیگران به خودمون
کمک می کنیم. خیلی وقتها همدلی با دیگران حتی می تونه از بار دلهای خودمون
کم کنه.

به محض اینکه کاری در جهت منافع کسی انجام می دهید نه تنها او به شما فکر می کند، بلکه خداوند نیز به شما فکر می کند.

دستهایی که در راه خدمتند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا می-خوانند.هنری
جیمز می گوید: سه چیز در زندگی بشری اهمیت دارد. نخست مهربانی، دوم
مهربانی، سوم مهربانی.








   


0 نظرات: